داستان جالب راننده اتوبوس
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر...
10 مرداد 1394 | 1349 بازدید
طراحی سایت گرگان | طراحی سایت در گرگان|گلستانه ارقام پارسیان|هایتک|طراحی و تولید نرم افزار|طراحی وب سایت|طراحی سایت در گلستان|پرسابقه ترین شرکت طراحی سایت گرگان|شرکت های طراحی سایت در گرگان|نرم افزار| تولید نرم افزار در گرگان|
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر...
10 مرداد 1394 | 1349 بازدید
در زمان های قدیم، پادشاهی سنگی را در وسط جاده پر رفت و آمدی قرار داد تا عکس العمل مردم را ببیند و خودش نیز در پشت درختی مخفی شد.بیش تر مردم از کنار آن تخته سنگ بزرگ بی تفاوت عبور میکردند،برخی...
6 مرداد 1394 | 1413 بازدید
روزي پلنگي وحشي به دهكده حمله كرده بود. مردی خردمند همراه با تعدادي ازجوانان براي شكارپلنگ به جنگل اطراف دهكده رفتند. اما پلنگ خودش را نشان نمي داد و دائم از تله شكارچيان مي گريخت....
5 مرداد 1394 | 1381 بازدید
جوان ثروتمندی نزدیک انسان وارسته ای رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. مرد او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ آدم هایی که می آیند و می روند و گدای نابینایی...
4 مرداد 1394 | 1382 بازدید
این مثل را به طنز درباره میزبانی می گویند كه در پذیرایی از مهمان قصور كند یا به فكر آسایش او نباشد و بی اعتنا به ذائقه و میل مهمان، خوردنی هایی موافق میل خود در سفره نهد یا آنچه...
3 مرداد 1394 | 1447 بازدید
روزی من با تاکسی عازم فرودگاه بودم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از محل پارک خود بیرون پرید. رانندة تاکسی من محکم ترمز گرفت. ماشین...
31 تیر 1394 | 1420 بازدید
هنگامی كه فردي دير برسد و ديگر نتوان مثل قبل با توانائي و ثروت قبلي به وی كمك كرد از این ضرب المثل استفاده می کنند. در گذشته هنگام پخش غذای نذری، مردم براي گرفتن غذاي نذري صف...
24 تیر 1394 | 1369 بازدید
خانم جوانی که در کودکستان برای بچه های 4 ساله کار میکرد میخواست چکمه های یه بچه ای رو پاش کنه ولی چکمه ها به پای بچه نمیرفت، بعد از کلی فشار و خم و راست شدن، بچه رو بغل ميكنه و ميذاره...
22 تیر 1394 | 1305 بازدید
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد...
21 تیر 1394 | 1295 بازدید
این مثل در مورد افرادی گفته می شود كه متكی به غیراند و به خداوند توكل ندارند. در زمان قدیم پادشاهی بوده به نام اكبر، این پادشاه افراد چاپلوس و متملق را همیشه دور خودش جمع می...
16 تیر 1394 | 1501 بازدید