گلستانه ارقام پارسیان|های‌تک

طراحی سایت گرگان | طراحی سایت در گرگان|گلستانه ارقام پارسیان|های‌تک|طراحی و تولید نرم افزار|طراحی وب سایت|طراحی سایت در گلستان|پرسابقه ترین شرکت طراحی سایت گرگان|شرکت های طراحی سایت در گرگان|نرم افزار| تولید نرم افزار در گرگان|

راههای رسیدن به خدا

یک روز صبح «بودا» در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید: آیا خدا وجود دارد؟ «بودا» پاسخ داد: بله، خدا وجود دارد. بعد از ناهار...

11 خرداد 1394   |   2493 بازدید


بهشت و جهنم

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی...

4 خرداد 1394   |   1415 بازدید


داستان يك فرشته .. قدر نشناسي انسان ها

روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشته‌هاست و به کارهای آنها نگاه می‌کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه‌هایی را...

30 اردیبشهت 1394   |   3301 بازدید


راه درست

روزی،گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد.گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد. روز بعد،سگی که از آن جا می گذشت،از همان...

27 اردیبشهت 1394   |   1893 بازدید


 گرمای مهربانی

بسیار خواندنی و آموزنده!! روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم. آفتاب گفت: چگونه؟ باد گفت: آن پیرمرد را می بینی که کتی بر تن...

23 اردیبشهت 1394   |   1509 بازدید


راه بهشت

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبوراز کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر ایندنیا را ترک کرده است و همچنان با...

22 اردیبشهت 1394   |   1545 بازدید


دشتی پر از گل سرخ

یک حکیم سالخورده‌ی چینی از دشتی پر از برف رد می‌شد که به زنی برخورد که گریه می‌کرد. حکیم پرسید: - شما چرا گریه می‌کنید؟ - چون به زندگی‌ام فکر می‌کنم،...

19 اردیبشهت 1394   |   3337 بازدید


گنجشک و خدا

گنجشک با خدا قهر بود...... روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت... فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: «می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه...

15 اردیبشهت 1394   |   1548 بازدید


زشتی و زیبایی

روزی، آدم نادانی كه صورت زیبایی داشت، به « افلاطون» كه مردی دانشمند بود، گفت: ” ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی”. افلاطون گفت: « عیبی كه بود گفتی و آن...

15 اردیبشهت 1394   |   1571 بازدید


داستان کودک فقیر

پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست. خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت. پسر پرسید: بستنی شکلاتی چند است؟ خدمتکار گفت 50 سنت. پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی...

13 اردیبشهت 1394   |   3154 بازدید