تو اگر جای من بودی، کوه به کوه می گریختی
می گویند زمانی، بازی شکاری با مرغی خانگی شروع به بحث و جدل و مباحثه کرد و با طعنه به او گفت: «تو واقعا مرغ بی وفا و عهدشکنی هستی، در حالی که بهترین اخلاق و پسندیده ترین رفتار، وفاداری است.
حتی وفاداری از پایه های جوانمردی و مروت به حساب می آید.» مرغ خانگی خوب به صحبت های باز گوش داد و بعد از او پرسید: «تو چه بی وفایی از من دیده ای یا کدام بد عهدی را از من به یاد داری؟» باز جواب داد: نشانه بی وفایی تو در این است که با این همه لطف و محبتی که انسان ها در مورد تو دارند و به تو آب و دانه می دهند و شب و روز مراقبت هستند و برای تو جای خواب و استراحت فراهم می کنند اما با این حال هر وقت می خواهند تو را بگیرند، تو از دست آن ها می گریزی و از این بام به آن بام فرار می کنی. این واقعا حق ناشناسی است که تو از کسی که این قدر به تو لطف و محبت دارد، گریزانی، در حالی که من با وجود این که حیوان وحشی هستم وقتی چند روز با انسان ها باشم، به آن ها انس می گیرم و حتی از دست آن ها دانه می خورم و همیشه حق آن را نگه می دارم. به عنوان مثال برایشان شکار می کنم و به آن ها می دهم و هر قدر هم دور رفته باشم به محض این که صدای آن ها را می شنوم، پرواز می کنم و به سوی آن ها می آیم. مرغ در جواب او گفت: «راست می گویی، اما برگشتن تو و فرار من به این علت است که تو هرگز بازی را به سیخ کباب کرده ندیده ای، اما من بسیاری از دوستان خودم را در تابه بریان شده دیده ام، تو هم اگر آن چه را که من دیدم، می دیدی، هیچ وقت طرف آدم ها نمی آمدی و اگر من بام به بام می گریزم تو کوه به کوه می گریختی!»
4 آبان 1394 | 1379 بازدید