گلستانه ارقام پارسیان|های‌تک

آدم‌های بی سر و پای کم ظرف چون به جایی برسند خیلی زود خودشان را گم می‌کنند و بی‌حساب فیس و افاده می‌کنند و تکبر می‌فروشند. این مثل نیشدار و کنایه‌آمیز...

ضرب المثل اين منم نه اين منم

6_2

آدم‌های بی سر و پای کم ظرف چون به جایی برسند خیلی زود خودشان را گم می‌کنند و بی‌حساب فیس و افاده می‌کنند و تکبر می‌فروشند. این مثل نیشدار و کنایه‌آمیز را مردم برای همین نودولتان تازه به دوران رسیده می‌زنند که جنبه تحقیر و استهزاء نیز دارد.

دختر فقیری بود که تازه شوهر کرده بود و به یک خانه و زندگی و مال و دولتی رسیده بود و از خوشحالی ذوق آمده بود تو گلوش. جوری که خیال می‌کرد دارد خواب می‌بیند. شب عروسی که با بزک دوزک و قبای عروسی و دم و دستگاه داشتند می‌بردنش، مرتب تو راه، زیر لب به خودش

می‌گفت: «ئی منم؟ نه ئی منم؟ گر ئی منم شاده دلم، شنگه دلم
این منم؟ نه! این منم؟... گر این منم، شادست دلم، شنگ است دلم».

روایت دوم
دختر زیبایی بود که همیشه در بیابان زندگی کرده و اصلاً رنگ خانه و خانواده را ندیده بود. یک روز یک جوان شهری او را می‌بیند و عاشقش می‌شود و او را به شهر می‌برد تا با او عروسی کند.

این دختر از بچگی یک زنگوله به گردنش بسته بودند که گم نشود. جوان برای اینکه مردم به او نخندند اول کاری که می‌کند زنگوله را از گردن او باز می‌کند و او را می‌فرستد حمام و یک دست لباس خوب و نو به او می‌پوشاند.

برای شب عروسیش همه چیز که می‌خرد یک کفش ساغری سبز هم می‌خرد و گوسفندی می‌کشد. دخترک یک تکه گوشت توی دیگ بار می‌گذارد و بقیه‌اش را هم به میخ و چنگک آویزان می‌کند. توی خانه جوان یک جوی آب بوده که مثل آب انبار پله می‌خورده پایین می‌رفته.

خلاصه عروسی راه می‌افتد و دخترک هم خوشحال و خرم اما به خاطر اینکه هرگز چنین چیزهایی ندیده بود اصلاً نمی‌دانست چکار کند. شب که می‌شود مرتب راه می‌رود و یک نگاهی به دیگ روی اجاق می‌کند، یک نگاهی به جوی آب و یک نگاه هم به آسمان و هی با خودش می‌گوید: «این منم نه من منم ـ تی تیش مامانی به تنم ـ بالا میرم ماه می‌بینم ـ پایین میام آب می‌بینم ـ کفشای سوزورپام می‌بینم ـ این منم نه من منم ـ اگه منم کو زنگوله‌م ـ چزاره به میخ ندیده بودم ـ پزاره به دیگ ندیده بودم ـ این منم نه من منم ـ اگر منم کو زنگوله‌م!»

 

22 اسفند 1394   |   1232 بازدید